بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

اولین مکاشفات از ملاحظات

جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۵۴ ب.ظ

برای پست امروز پای ایده هام در گل مانده بود و ایده های ضبط شده ی دیروز  هم چنگی به دل نمی زد و بعضیاشم زمان مناسبش نرسیده هنوز.

مطالعه ی امروزم پیرامون نوشتن، ویدیو ملاحظات و مکاشفات استاد کلانتری بود که شیوه شخصی خودشون برای کشف ایده بود. از اون کمک گرفتم. اومدم ملاحظاتی (آنچه که دیدم، شنیدم، تجربه کردم، مطالعه کردم) که طی روز داشتمو ثبت کردم. از دل  اون ملاحظات مکاشفاتی داشتم و در نهایت ایده ای که بهم داد که در ادامه میاد:

گاهی باید به نظرات دیگران نسبت به خودت توجه کرد. زمانی پیش می آید که آنها از تو شناخت بهتری دارند و تو به هر دلیلی از آن غافلی و نمی بینی.

گاهی ازت میخواهند که سطحی باشی در چیزی که نمی دانی یا اطلاعات و علم لازم رو نداری، صاحب نظری کنی. چقدر خوبه که اینجا یه نه محکم به این درخواست داد.

چقدر خوب است وقتی کسی می خواهد حرف بزند یک گوش برایش شوی و فقط بشنوی و بشنوی و بشنوی، در این شنیدن ها طرفت می خواهد حرف مهمی بگوید. در ظاهر از مشکلات دیگران می گوید ولی در واقع در بطن مشکل گفتن های دیگران به مشکلات و مسائل خودش گریز می زند.

گاهی او از مشکل درونی خودش می گوید که حتی ممکن است خودش هم از آن آگاه نباشد و تو متوجه می شوی که با مشکلات دیگران مطرح کردن و جویای راه حل برای مشکلات دیگران بودن در واقع دارد با مشکل خودش مواجه می شود و دارد خودش را کشف می کند.

چه می شود وقتی از اتفاقی، از یک تجربه ای در زمان حال که برایت پیش می آید، یک خاطره ی خوشی از گذشته برایت تداعی می شود. چرا آن خاطره را تعریف نکنی؟ و با آن خاطره خوش مشترک شادی در دل اطرافیانت نکاری؟ این بخل در تعریف نکردن، خیلی خوشایند نیست. به حوصله ی بخیلت تذکر بده باهات راه بیاید.

دغدغه ای خنده دار دارم. خنده های بلند (در تن و طول) و نافرمی دارم، نمی دانم مدل خنده رو چطور باید تغییر داد.

راستی چرا جدیدا دستم از شکسته نویسی به سمت رسمی نویسی می رود؟ نمی دانم احتمالا اثر نرمش های نوشتن است.

اینکه سر نماز ایده به ذهنم آمد، احتمالا بخاطر شرایط فیزیکی و آداب نماز ( رو به قبله و حرکات نماز) است. مثل مدیتیشن که باعث افزایش تمرکز می شود. و چه بسا باعث خلاقیت بیشتر.

گاهی می توانی با یک وویس کوتاه که خاطره ای رو یادآوری می کند دل دیگران رو شاد کنی و لبخندی را بر لبانشان هدیه کنی.

وقتی چیزی را یاد میگیری سعی کن بلافاصله به عمل تبدیل کنی تا هم خوب هضم شود و آن دانش را یاد بگیری و هم آن دانسته حجابی برایت نشود و هم از برکاتش از نتیجه اش استفاده کنی و دیگران نیز از تجربه ی عملت درس بگیرند.

گاهی در آزاد نویسی هایم اتفاقی که در اطراف می افتد موجب جان بخشیم به آن می شود و به این گونه در نوشتنم به آن اتفاق توجه می کنم و حضور اجباری آن حادثه در ذهنم و لاجرم در صفحه ی آزادنویسی ام را به آفرینش ادبی تبدیل می کنم.

مطالعات تکراری اما عملگرای امروزم همین ایده سازی شخصی استاد بود که شامل دو بخش ملاحظات و مکاشفات می شود که حاصل مکاشفات را هم اکنون شما می خوانید.

و همچنین از خوبی های نویسندگی که در مدرسه نویسندگی خواندم، اینکه نویسنده وقت پرت نداره. واقعا همین طوره، اتلاف ها و انرژی برهای من به حداقل ممکن رسیده از موقعیکه مانوس با قلم و کاغذ و دفتر و کیبورد شدم به این لیست کتاب هم اضافه شده و چه خوب رفیقی است این رسم واجب مطاله در نویسندگی. که برکات سرشاری داره برای درون نویسنده و قلم نویسنده و خود نوشته و مخاطب نوشته. هر چه مطالعات کمی و کیفی بیشتر شود رشد همه جانبه برای نویسنده و متن و مخاطب بیشتر می شود.  

و همچنین نکاتی که استاد برای اثربخش کردن تمرین های نویسندگی فرمودند که حجم معینی را در بازه زمانی معینی بنویسید و هر چه سرعت بیشتر باشه باعث خلاقیت و بهره وری بالاتری می شود چون مانع حواس پرتی می شود.

و این تکته ی آخر بود که موجب خلق ایده ای و روش تغییری برایم شد که به موجب جلوگیری از اطناب در پست بعدی بیانش می کنم.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">