بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

هزارکلمه از هزار کلمه ها 5

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۹، ۱۰:۵۴ ب.ظ

 

9 مرداد 99

امروز ملی میگفت این مطالب وبتو خودت می نویسی یا از بیرون از جایی میاری گفتم خودم می نویسم چطور؟ گفتش قلم خوبی داری.

 

این وبلاگ نویسی گذشته هم حالا داره به دردم میخوره.

 

ده هزار تا کلمه تا حالا نوشتم عالیه خودش یه کتابه.

 

خب من امروز نسبت به دیروز تاخیر رضامندی بهتری داشتم چون امشب بر خوابم غلبیدم و هزار کلمه رو دارم مینویسم.

 

امروز نسبت به دیروز شادتر بودم چون تجربه بازخورد ملی رو نسبت به نویسندگیم گرفتم و انرزی گرفتم.

همچنین از خودم که فیلم گرفتم همش خمیازه می کشیدم خندیدم.

هم اینکه سر نماز یه ایده ای به ذهنم اومد که ضبطش کردم و چون سر نماز بود کلی خندیدم.

 

من امروز نسبت به دیروز متمرکز تر بودم چون توی تمرین زنگ انشاء خیلی تمرکز داشتم و همچنین یه ایده ای به ذهنم اومد که بیام روزمو زمان بندی کنم و جیره بندی کنم به این صورت که صبح تا ظهر مصرف محتوا داشته باشم یعنی مطالعه کنم. ظهر تا شب هم تولید محتوا کنم و تمرین های نویسندگی رو انجام بدم و شب هم توزیع و انتشار محتوا های تولیدیمو داشته باشم بعلاوه عادت هزارکلمم.

 

خب امروز متوجه یه چیزی شدم در این جیره بندی و اونم موج زدن بی حوصله گیم و بی انگیزگی و نامنظمی و بیشتر ابهام در بخش تولید محتوا.

 

16 مرداد 99

هههه دیشب کلی با ذهن و احساس و خلاقیت و قوه شعریم بازی کردم و اینجا 1000 کلمه به تایپ رسوندم ولی بعدش سیو نشد برام، یعنی سیو نکردم و همه پرید از مستند شدن.

 انگار مطالب دیشب درونیات و احساسات عشقولانه، از دیده شدن شرم داشتن و فرار رو به قرار ترجیح دادند. خب حالا حتما خیریتی بوده مهم این بود که من به تعهدم عمل کردم و هزارتای هر روزمو نوشتم، همین الان یکی از ویژگی های خوبم برام تداعی شد چی؟ سختکوشی.

 

 سختکوشی من برا خودم زبانزده البته آن هنگام که خودم بخوام و علاقه داشته باشم به موضوعی براش جون و دل می دم و کم نمی ذارم چه بسا زیادم بذارم، آره زیاد می ذارم اینقدر غرقش می شم که نیاز های اساسیمو توجه و بروز نمیدم یعنی بیچاره ها یا نمیان یا اینقدر اومدن و از من بی توجهی و بی اعتنایی دیدن که از آمدن مجدد مایوسند.

 مثلا معده ی خالی وقتی میگه گشنمه من انگار صداشو نمی شنوم وقتی که درگیر نویسندگیم یا مثانه ی مبارک میگه من الان نیاز به تهی شدن دارم میگویم باشه باشه صبور باش، بیچاره صبر برایش سم است.

 خانوم دکتر همه جا صبر خاصیت رشددهی ندارد، حالا تا ناصح درونم روی منبر نرفته بحثو عوض کنم غرض اینکه خواستم بگم که من خیلی کوشا و سختکوشم.

 

 داشتم مطلب 30 ایده برای شروع تولید محتوا از ناهید عبدی می خوندم که در مدرسه نویسندگی باز نشر شده بود و بعد در آخر متن اینستا و تلگرام ناهید عبدی اومده بود رفتم و 20 دقیقه از زمان رو صرف آشنایی با دنیای این نویسنده ی خوش ذوق کردم.

 

خب بریم سراغ بازپرسی های رشدآمیزم:

من امروز نسبت به دیروز اعتماد به نفس بیشتری داشتم آن هنگام که ...

همچنین آنجا که با احساسات خودم رودررو شدم و نوشتمشان.

 

من امروز نسبت به دیروز تاخیررضامندی بیشتری داشتم آنجا که صبح بعد خواب فقط 5 دقیقه به اتلاف رفت.

و آنجا که درحمام بی توجهی کردم به بیشتر ماندن.

و آنجا که دوست داشتم با ناهید عبدی بیشتر آشنا شم ولی فعلا جزء برنامه های ناخواندم بود به همین جهت بیشتر از بیست دقیقه نذاشتم زمانم گرفته بشه.

 

من امروز نسبت به دیروز از نظم بیشتری برخوردار بودم چون اتلاف هایم هم را مدیریت می کردم.

 

من معتقدم آن رشدی که آدم در طول زندگیش بدست میاره اگه حجاب کامل یا خوبی نتیجش نباشه به نظرم آن رشدش پایش می لنگد رشد کاریکاتوری است کامل و پخته نیست.

 به هر میزان که رشد بیشتر میشه باید آدمو سالمتر کنه به نظرم بی حجابی یا بدحجابی علامت سلامت نیست میگن بابا اینجوری بزرگ شدن از بچگی توی خونواده بیحجابی بودن جزء فرهنگشونه، ولی من میگم آدم به سن بلوغ که میرسه و دنیا رو از یه دریچه دیگه می بینه از یه دریچه نو و تازه، توی اون سن به قدرت تشخیص هم می رسه و خدای عادل براش فضای انتخاب رو فراهم می کنه و همون قدر که می تونه بدحجابی رو انتخاب کنه می تونه باحجابی رو هم برگزینه،

 

حتما میگی کدوم انتخاب از اول بیحجاب بوده، دلبندم مجید قبلا براش انتخاب کردن فرهنگ و سطح خونوادش نوع پوششو حالا تو هی بگو انتخاب.

 

 نه من میگم توی سن بلوغ آدم به تشخیص می رسه تشخیص بین خوب و بد و خوب خوبتر و بد و بدتر و ترین. حالا باید انتخاب کند که برآن حال سابق بماند یا تغییر رویه دهد این خودش انتخاب است، ماندن یک کلمه ماندن، یعنی ماندن بر گذشته یا ماندن بر مواضع جدید. اگر چنین نباشد و همه اش را بندازیم گردن فرهنگ و تربیت خونوادگی من به چنین خدایی رای عدالت نمی دهم و خدایی هم که عادل نباشد ناقص است و خدایی هم که ناقص باشد ضعیف است و کامل نیست و نیازمند است و آنکه نیازمند باشد کسی دیگر نیازش را برطرف می کند و خدایی که برتر نباشد و کامل نباشد نمی تواند خدایی کند چون نیازمند است من چنین خدایی رو نمی پرستم.

 

17 مرداد 99

سلام سلام سلام سلام

بیست تا سلام صدتا سلام

 

باید ورزشم بگنجونم توی کارم تا خوابمم تنظیم بشه و زود بخوابم و زود پاشم.

 

 بذار درباره چیزای دیگه حرف بزنم.خب چی بگم وقتی میخونی و مینویسی انگار ذهنت آماده تره ولی اشکال نداره این نوشتن رو میذارم برای حالت نخونده ذهن خالی کن. چون وقتی ورودی میدی ذهنت درگیر ورودی های جدیده و خب حرف جدید هم تولید میکنه ولی وقتی ورودی نمیدی ذهنت خودش از خودش جنم نشون میده شاید این شیوه ایده ش و خلاقیتش یا خاصیت درمانگریش بیشتر باشه چون شخصی تر میشه و برون ریزی عمیقتری میشه .

ذهن میره به اعماق ناخودآگاهش و دنبال هزار کلمه است برای بیرون ریختن . چقدر عالی هزار کلمه بریز بیرون یالله، خب اونم چاره ای نداره خودشم نخاد نمیشه چون کلمه ها خودشون میان بیرون و سریز میشن.

 حتی یه کلمه یا یه مفهوم ممکنه بارها و بارها تکرار بشه روی صفحه، این یعنی، اون توی ذهن خیلی تکرار شده و جا خوش کرده عمیقا و همچنین مثل یک انسان کلی برای خودش خونه و ویلا گرفته و خودشو وسعت داده یعنی دارایی هاش زیادن. جالبه یه لحظه احساس کردم رفتم به عمق ناخودآگاهم و دارم راه میرم توش خوبه خوبه ادامه بده برو توش ببین دیگه چه خبره .

  • Fatima ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">