بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

در لحظه بودن

پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۹، ۱۰:۲۲ ب.ظ

در پشت خوابگاه کارشناسی مان یک فضای دست نخورده ی طبیعی بود که مدتی در فصل گرم پاتوق من شده بود، از آن روزهای خیلی زیاد، دو روزش در ذهنم پر رنگ مانده. یکی آن روز که سیما و ملیحه آمده بودند پیش من، روی زیر اندازی که پهن داشتم نشستند و منم آهنگ سنتی هایی که دوست داشتم را از لبتابم پخش کردم، لحظاتی غرق سکوت بودیم و شعر نوایی نوایی نوایی نوایی در حال خواندن بود و نوای قلبمان با آن همساز بود سیما برگشت گفت:

_به به آهنگ سنتی و فضای طبیعت و... از این بهتر نمی شود، دارم سرکیف میشم.

آن لحظه همه مان چنان غرق لذت بودیم که گذر زمان را هیچ حس نمی کردیم.

 

در آغاز بهار بود که بارانی نرم در حال باریدن بود، پدر مادرم در حال گلکاری بودند، من زیر باران دستانم را باز کردم و دور خود می چرخیدم، پدر مادرم که مرا در حال دیوانه بازی دیدند می خندیدند بهم، هنوز آن لحظات شاد در خاطرم هست.

 

یک روز با مادرم چایی می خوردیم می گفتیم و میخندیدیم، قبلش آنقدر چایی می‌خواستم که وقتی مادرم پیشنهاد چایی داد خیلی خوشحالی نشان دادم، و از خوردن آن چایی بسیار لذت بردم همراه با لذت حرف زدن با مادر، لذت به توان دو بود.

 

چند سال پیش که سهیل کوچک بود مریم زیاد به خانه مان می آمد، آنقدر با خانواده مان صمیمی بود که پدرمادرم را بابا مامان صدا می زد، یک روز که رفتیم شهربازی، سهیل را از سرسره ها سوار میکردم و با هم می شمردیم یک دو سه، و به محض شمارش عدد سه، او با اشتیاق زیاد از سرسره سر می‌خورد، من پایین سرسره منتظرش بودم تا می‌آمد پایین محکم بغلش می کردم و صدای خندش هنوز توی گوشم هست، از لذت بخش ترین لحظات عمرم آن دقایق سرسره بازی های سهیل بود که اصلا یادم نمی رود.

 

آن حس نشاط و سرزندگی که در آغاز پیاده روی های صبحگاهی به من دست می‌داد مشابه حس های بالا بود.

 

در همه ی این جریانات لذیذ یک چیز مشترک است و آن در لحظه بودن است.

در آن لحظات با تمام وجود در زمان حال بودم و از آن لحظات ناب لذت می بردم و سرشار می شدم.

 

به نظرم آنچه که در خاطر می ماند و حسرت تکرار دارد یعنی دوست داری زمان به عقب برگردد و آن لحظات خوش را دوباره تکرار کنی، همان لحظاتی است که با تمام وجودش تجربه اش می‌کنی. 

 

اگر مثل من نگاهی به گذاشته تان بیندازید و خاطرات خوشی را به یادآورید اغلب همان لحظاتی است که با تمام وجود در آن حاضر بودید.

 

و درواقع همین لحظات است که برایمان می ماند و ارزشمند است.

 

هر اتفاقی هر تجربه هر یک از کارهای روزمره مان می تواند آن لحظات ناب سرشار باشد. 

 

یکی از چیزهایی که می تواند کمک مان کند که درحال بودن را عمیق تجربه کنیم این است که هر حادثه و کاری را تکراری باشد یا غیر تکراری، ذوق و شوق فراوانی برایش داشته باشیم فرض کنیم که دفعه ی اول است که میخواهیم تجربه اش کنیم حسی سرشار از هیجان زدگی... 

 

به نظرم تجربه ی اوج که در نظریه ی مزلو یکی از ویژگی های انسان های خودشکوفاست، همین لحظات قشنگی است که تمام قوایمان حاضر است و تجربه ای خالص را همراه با هیجان و نشاط و لذت درک می کنیم. 

 

  • Fatima ..

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">