بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

کتاب بازی

شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۹، ۱۲:۳۳ ق.ظ

 

اینکه کتاب بخوانی خوب است اما کتاب خوب بخوانی خوبتر است، اجازه بدهید از کتاب خواندن های خودم بگویم.

 

در سنین نوجوانی هر جا می رفتم و چشمم به کتاب می افتاد می خریدم، و مشغول مطالعه میشدم و در عالم کتاب ها خودم را گمراه میکردم چون با جسم کتاب همراه بودم بیشتر تا روحشان. با این وجود خودم را بر اساس قضاوت دیگران یک کتابخوان درجه یک می‌دانستم و از خانوادگان اهل مطالعه، روزی یکی از دبیرهایم جویای احوالات مطالعه هایم شد:

 

  - چقدر مطالعه میکنی؟ 

+در هفته یا ماه بخشی از کتابی را

-😐 من روزی سه ساعت مطالعه میکنم

+😐

 

با این ملاک سنجش روزانه ای فهمیدم که مطالعه یعنی چه و از آنروز خودم را از جامعه کتابخوان ها حذف کردم. 

 

در همان دوره روزی یکی از دوست های خانوادگی که بسیار اهل مطالعه بود و بینشی عمیق و خاصی به مسائل داشت، به پدرم گفته بود که من کتاب های چرت و پرت میخرم 🤦‍♀️

 

شاید یکی از دلایل عدم رشد و عمق مطالعه هایم آن کتاب های سطحی و بازاری بود. 

 

گذشت آمدم دانشگاه کلاس خارج از درس خودشناسی شرکت میکردم که استاد خوبش آنجا کتاب هایی را معرفی می‌کرد، یک روز که رفتیم اردوی نمایشگاه کتاب آن کتاب ها را خریدم، در داخل اتوبوس مسئول فرهنگی دانشگاه که با ما همسفر بود از بچه ها می پرسید که چه کتاب هایی خریدید؟ 

 

من اسم کتاب ها را که گفتم نظرش مثبت بود و گفت کتاب های خاص و خوبی است. در دانشگاه هم هرجا چشمم به کتاب می‌خورد میخریدم و موقع آخر ترم چمدانم آنقدر سنگین بود که حملش پدر حامل را درآورد. از رو هم که نمی‌رفتم هر سال سنگین و سنگین‌تر 😁

 

گذشت در مقطع ارشد یکی از استاد هایمان دوتا کتاب معرفی کرد که تحلیلش یکی از ملاک های سنجش عملکردمان بود. آنجا طعم واقعی کتاب را چشیدم، و فهمیدم کتاب خوب یعنی چی و عمری است کتاب های الکی و سطحی میخواندم.

 

اینکه فقط کتاب بخوانیم کافی نیست لازم است که پیرامون کتاب خوب هم وقت بگذاریم و بعد گزینشی معقولانه داشته باشیم، نه مثل من که چنان هیجان خرید کتاب ها مرا می‌گرفت که نمی فهمیدم کی کوله بارم پر میشد. 

 

اهل مطالعه هم نبودم که خودم قادر به تشخیص کتاب خوب و به در بخور از کتاب سطحی باشم. 

اگر هم کتاب های فراوانی داشتم بیشتر درگیر کتاب بازی می شدم تا کتابخوانی. 

 

کتاب بازی یعنی پز کتاب به دست داشتن، پز نویسنده ی کتاب را دادن، خود را در نگاه ها به عنوان شخیصیت مطالعه گر جا زدن، خوش بودن با جلد و ظاهر کتاب، ژست کتاب خوانی، وقت زیادی را با کتاب ها سپری کردن اما بهره ی کم بردن از آنها، با کتاب بودن نه در کتاب بودن، عشق با زیبایی کتاب های چیده در کتابخانه و.... 

 

الان از آن‌ خامی به درآمده ام، با کتاب ها دوست میشوم و سعی میکنم شیره ی جانشان را بمکم. 

شما رابطه تان با کتاب ها چطور است؟ 

 

  • Fatima ..

نظرات  (۱)

نمیخرم...

هر چه رسد خوش است !

هدیه ای... پی دی اف رایگانی... قرض گرفتن از دوستان...

بهتر بگویم : نمی خوانم =(

پاسخ:

من از موقعیکه با نرم افزارهای کتابخوان مثل: کتابراه، فیدیبو، طاقچه و بازارکتاب قائمیه آشنا شدم، حضورم در اینجا بیشتره تا در کتابخانه ها یا کتاب فروشی ها. حتی بیشتر میخوانم نصبت به کتاب های کاغذی ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">