بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

به کرسی نشاندن حرف

جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۹، ۱۱:۵۱ ب.ظ

برای دید و بازدیدهایی که در آن زمان کودکی دلتنگی می‌آورد دلتنگم

هنوز توی گوشم هست پیام مشتاق و صمیمی ام به قاصدک رو در کودکی:

-قاصدک خبررسون بیا بیا کجا میری. واستا باهات کار دارم، آهان گرفتمت. می خوام برام پیغام ببری، برو به آزاده ی عمه آسیه بگو زود زود بیاد خونمون.

قاصدک واسه این پیام باید می رفت یه شهر دیگه خونه ی عمه م حتما میرفت دیگه وگرنه دلتنگیم زود جواب نمیداد و تعطیلات عید و تابستون و ... زود از راه نمی رسید و آزاده زود خونمون نمی یومد. شک ندارم قاصدک پیغاممو می رسوند. فکر می کنم قطعا می رفت، داره یادم میاد آره خودش بهم گفت میرم خونشون میرم دم گوش آزاده میگم که زود بیاد.

تازه میرفت دم گوش خورشید میگفت زود بخوابه و ماه رو هم زود. زمان رو برای من دستکاری می کرد تا تعطیلات زود بیان و دلتنگی من برطرف شه و آزاده ی عمه از راه برسه.

اصلا هم برای به کرسی نشاندن روایت خودم جد و جهد  نمیکنم. جدی می گم من در کودکیم شاید تمارض های مداوم می کردم تا از مدرسه بزنم بیرون. ولی اصلا  تکارس های مداوم تو خونم نیست.

+تکارس چیه آبرومونو بردی؟ واژه ی اشتباه به کار می بری

-خب پس تقابل های مداوم، اینم اشتباهه؟

+آره

- تکاذب های مداوم نکنه اینم اشتباهه؟

+بله با اجازه

-ای بابا چرا تجاهل بشه خود را به جهالت زدن

تغافل بشه خود را به غفلت زدن

تمارض بشه خود را به مریضی زدن

تقابل نشه

تکارس نشه

+نمیشه دیگه. معانی، ریشه ی فعل و باب های عربی همه باید دست به دست هم بدن تا بر آن وزن آن مفهوم پیاده بشه. تازه تکارس ریشه فعلی نداره از کرسی از یک اسم میاد. کَرَسَ که نیست ریشش.

+الان منظورت این بود که اهل تحمیل کردن حرف و به کرسی نشاندن به هر قیمتی نیستی؟ درسته؟

-نه. واژه نیست که بیانش کنم راحت دیگه. منظورم این بود که نه تنها اهل به کرسی نشاندن سخنم نیستم که اهل این هم نیستم که خیال کنم حرفم رفته روی کرسی ولی در واقع نرفته و خودم را به آن حالت بزنم که رفته

-چرا مردمک چشمت اینقدر گشاد شد باور نمی کنی؟ اهلش هیچ کدومش نیستما

+نه تعجب من از منظور سختت بوود خودت فهمیدی چی گفتی.

-آره بابا به کف با کفایت دقتت رجوع کن یه بار دیگه مرور کن حرفمو متوجه میشی

- حالا مهم اینه که واسه نشان دادن تلاش قاصدک و واسه اینکه نشون بدم هیچ وقت کلاه حرفم را بر روی کرسی نمی ذارم. و اصلا از کرسی خوشم نمیاد، تا زبان شناسی هم رفتم. و حتی کلاه و صاحب کلاه با هم رفتن روی خود کرسی هم نشستن. و الان همه فهمیدن که واقعا قاصدک رفته خونه عمم بدون اینکه تکارس کنم

+دوباره به کارش نبری این واژه رو

-می بینی من همیشه اینجوریم برای به کرسی نشاندن روایت خودم جد و جهد نمی کنم اصلا ولی نمی دونم چرا همیشه حرفم می ره روی کرسی حتی موقع هایی هم که همه از صدای تنبل کشدارم گربه‌وار بهم فوف می‌ کنن، باز هم حرفم رو روی کرسی می بینم.

ولی من در عوض فوف شان، در کش و قوس آن هستم که اونا رو در پناه وقار و آرامش نظر متینم محفوظ بدارم.  و همچنان با الطاف بی کران و مهرافزون استدلال های محکمم جواب فوف شان را با نرمی قاطعانه ام بدهم.

آنها هم در نهایت می گویند حق با توست و حرفم میره روی کرسی به همین راحتی بدون هیچ جد و جهدی. البته من از کرسی و صندلی و میز و پست و جایگاه خیلی خوشم نمیاد حتی برای حرف و نظرم. ولی دیگه چیکار کنم که اطرافیان به زور حرفم را میفرستن آن بالا و اگر نفرستن به زودی با گهربارهای من فوف گربه وارشان پلنگ وار می شود.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">