فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سرویس بهداشتی» ثبت شده است

رفته بودیم اردوی راهیان نور.

محل خوابمان دو سالن بزرگ بود که وسطش یک راهرو پهن بود که سرویس بهداشتی آنجا بود.

در حال گفت و شنود با بچه ها بودیم که یک خانوم از مسئولین آمد و بلند بلند با همه حرف می زد و حالتی اعتراض گونه از وضعیت بهداشت سرویس بهداشتی داشت. همراه او نیز یک بسیجی نیمچه مسئولی هم بود که با آن خانم همراهی می کرد که من به شخصه حاضر نیستم بروم آنجا را تمیز کنم اینقدر که آلوده و کثیف است.

 

در همان حال صحبت این خانم ها دانشجویی از جمعیت آرام بلند شد به گونه ای که کسی متوجهش نبود. من اما زیرنظرش گرفتم او بدون هیچ قیل و قالی آستین ها را بالا زد، درها را بست و پاچه های شلوارش را بالا زد و شروع به تمیز کردن آن حجم از آلودگی کرد تک به تک سرویس ها و تک به تک حمام ها را و تک به تک سطل زباله ها را تنهایی شست و در نهایت زباله ها را گردآوری کرد. اینها را پس از خروجش می دیدی.

 

رفقایش که او را در آن حال دیدند تعجب کنان گفتند ولش کن خودت را مریض می کنی بذار خودشان می آیند تمیز می کنند.

 

اما هیچ کس مسئول این کار نبود و همچنین تا چند ساعت دیگر آنجا را باید تخلیه می کردیم و این مکان به دست سربازهای بیچاره می افتاد. آن کار بر زمین بود و الان باید انجام می شد.

 

این حرکت آن دختر دانشجو با آن آرامش و خلوصش مرا یاد شهدای آن زمان ها انداخت که از این کارها زیاد می کردند، بی سروصدا .. بی ادعا ...  

  • فاطمه کارگر