دنیا را آب ببرد آنها را خواب
امشب داشتم کتاب می خواندم، از خیلی قبلترش سروکله خواب کم کم پیدایش شد اما من ردش کردم به تلافی اینکه از خیلی قبلترش وقت گذرانی های غیرمفید جلوی خواندن را گرفته بود. حال خواندن جلو خواب را گرفته بود.
یاد شب های امتحان دانشگاه بخیر.
من، سیما، ملیحه
خصوصا نفر اول این مثلث یکریز درس میخواندند، با زور و فشار قهوه چشمان عزیزشان را باز نگه می داشتند. نفر اول که رأس مثلث بی خیالی را در کلاس تشکیل می داد از همه بیشتر میخواند تا جایی که حتی از کتاب های حجیم به عنوان بالش برای چرت های کوتاه بین فصولش استفاده میکرد. همان چرت هایی که با نیت بسیار کوتاه آغاز و در ادامه تبدیل به خواب های بلند می شد.
مثلث بی خیالی کلاس از جانب افراد کلاس به دنیا را آب ببرد آنها را خواب ببرد معروف بود، کار سردمداران این مثلث تفریح و خوشگذرانی در طول ترم و گاهی ماهانه ۶٠ ثانیه ی پی در پی و طاقت فرسا درس خواندن بود.
شاهکار مهم آنها یعنی ساعت ها مطالعه ی سنگین در شب امتحان عجیب با خواب عجین شده بود. هر چه نبود وظیفه ی مهمی داشتند در قبال ضرب المثل دنیا را آب ببرد... آنها را خواب، بالاخره باید وفاداریشان را نسبت به آن یار ادبی شان نثار می کردند.
- ۹۹/۰۹/۲۰