فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «وبلاگ نویسی روزانه» ثبت شده است

 

استاد کلانتری در لایوهای روزانه که در پیجشان ذخیره می کنند درباره اهداف ماهانه صحبت کردند، دیشب.

 

من هم به تاثیر از این صحبت شان امروز یک اهدافی را چیدم برای آبان ماهم که دوست دارم با شما دوستان خوبم به اشتراک بگذارم.

 

سه هدف مهم که دوتایشان بخشی از یک هدف بزرگتر هست را به صورت عینی و قابل سنجش درآوردم تا آخر آبان خودم را بسنجم که چقدر از آنها را عملی کردم. 

 

اهداف آبان ماه امسالم:

 

هدف اول که قبلا در پست جدول گانت به آن اشاره کردم خواندن ٣٠٠٠ صفحه از کتاب است، البته این مقدار را بنابر هدف مطالعه ام خیلی عمیق نمی‌خوانم و فقط یکبار با چشمانم مرور میکنم. 

هدف دوم: خواندن ١٢ تا ١۵ کتاب به طور عمیق و یادگیری آنها. 

هدف سوم: رونویسی ١٠٠ صفحه از نهج‌البلاغه 

هدف چهارم: رونویسی ٣٠ صفحه از قرآن. 

 

هر کدام از این اهداف را به صورت ریزتر درآوردم تا واضح تر شود. 

هدف اول روزی ١٠٠ صفحه بخوانم تا آخر آبان ٣٠٠٠ صفحه شود. 

هدف دوم را هفته ای سه کتاب بخوانم تا در نهایت آخر ماه ١٢ کتاب را خوانده باشم. 

هدف سوم هم روزی سه صفحه از نهج‌البلاغه تا آخر ماه حدود ١٠٠ صفحه رونویسی شود. 

هدف چهارم هم روزی یک صفحه از قرآن را بنویسم تا ٣٠ صفحه را آخر ماه نوشته باشم. در اینجا بر خلاف هدف سوم که از ابتدای نهج‌البلاغه شروع به نوشتن کردم، ترتیب خاصی ندارد و شاید یک صفحه را در روزهای بعد هم مجدد بنویسم.

 

حال ممکن است دوست داشته باشید در مورد رونویسی و اهمیتش بدانید که می‌توانید به این لینک از سایت استاد کلانتری مراجعه کنید. 

 

 یکی از لذت هایم در زندگی برنامه ریزی کردن است. حس خوبی دارد. 

 

یادم رفت بگویم که بر اساس تاکید استاد کلانتری این برنامه ی ماهانه را هر روز از رویش میخواهم بنویسم و یکی از کارهایی که در لیست کارهای روزانه پس از انجامش خط می‌خورد همین مرور و رونویسی این اهدافم هست. 

 

در آخر آبان اینجا در محضر شما گزارش میکنم که چندمرده حلاج بودم😊😎 

پیش به سوی اجرای اهداف 😅😀

 

خب آبان تمام شد و من می‌خواهم گزارش بدهم:

 

در هدف اول یعنی خواندن صد صفحه روزانه، کاملا شکست خوردم یعنی شاید 2 درصد به آن عمل کردم. 

هدف دوم موفق شدم و 12 کتاب را مطالعه کردم. 

هدف سوم هم 100 درصد عملی شد و من صد صفحه از نهج البلاغه را رونویسی کردم. 

هدف چهارم 50 در صد عملی شد و 15 صفحه از قرآن را رونویسی کردم. 

در مورد هدف اول با اینکه قبل آبان خیلی از روزها صد صفحه را می‌خواندم اما نمی دانم چرا در آبان ذهنم به این هدف شدیدا مقاومت نشان داد. 

هدف چهارم که ۵٠ درصد شد بخاطر این بود که بیست روز اول را با سه ترجمه می نوشتم و خیلی کند پیش می رفتم اما ده روز آخر را به یک ترجمه اکتفا کردم و کلا ١۶ صفحه رونویسی شد. 

 

  • فاطمه کارگر

با آزمون رورشاخ آشنایی دارید؟ آزمونی روان شناسی است. صفحات یا کارت هایی دارد که حاوی طرح هایی از جوهر است.   

                                   

در نگاه اول بی معنا به نظر می رسد.  این اشکال را روان شناس یا مشاور پیش رویتان می گذارد و می گوید چه می بینی و نتیجه دیده ها و افکار و برداشت ها و تفاسیرت را می نویسند.

به یاد کودکی ام افتادم و ابرهایی که جدا از آسمان به نظر می آمدن و  می ترسیدم الان رویم بیفتد. به اشکال حیوانی یا انسانی می دیدم و برایشان می شد کلی داستان خلق کرد.

یا تداعی شد برایم نقاشی ها و شکل هایی که در در و دیوار یا میز (مثل آن میزی که سطحش مثل پوست خزندگان بود در نمایش صوتی صد هزار روز و یک شب) می بینمشان.

یا هر وسیله و نا وسیله ی دیگر مثل حتی هوا که آن استادم سر کلاس میگفت این اَشکالی که در هوا همه می بینیمشان پیش روی چشمانمان، خصوصا وقتی که چشمانمان را با فشار بسته داریم و بعد باز میکنیم و هیچ کدام از دانشجوها تایید نکردن یا نظری ندادن یا بعضی هاشان از سر شیطنت مخالفت هم کردن که ما چیزی در هوا نمی بینیم.

خیلی کم پیش می آید که تصاویر و برداشت ها یکسان شود مگر در فیلم ها مثل آن قسمتی از سریال ساختمان پزشکان که خانم شیرزاد و دکتر ملکی جراح زیبایی چهره ای یکسان را از اشکالی یکسان دریافت دارند.

وگرنه در واقع تفاسیر و برداشت ها از فردی به فردی دیگر فرق می کند. حتی خود فرد هم با همان سازه ها می تواند برداشت های مختلفی داشته باشد و یک برداشتش از برداشت دیگرش در زمان های مختلف متفاوت باشد.

خب مقدمه طولانی شد.

مثل این را استاد کلانتری در نوشتن به کار گرفته اند. در تمرین افزایش دایره لغات 1 و 2 و 3 و 4 و 5 یک لیست از عبارات هایی را ارائه کرده اند که مخاطبان از آنها در نوشته های داستانی یا غیر داستانی شان استفاده کنند. و با عبارت های یکسان هر کسی داستان یا نوشته ای متفاوت متناسب با درونیات خودش ارائه کرده. که خواندنشان جالب است و مقایسه ی نتیجه های متفاوت و برداشت های مختلف از عبارت هایی یکسان شیرین است.

 

استاد کلانتری با این تمرین های واژه ای شان دریچه ی جدیدی را برویم گشودند. این تمرین برای من خیلی جذاب بود چون عاشق ترکیب کردن هستم. شرق و غرب را به هم بافتن و جنوب و شمال را هم. و شمال شرق و جنوب شمال را هم. خلاصه دورها و نزدیک ها را با هم و درهم.

تنیدن و بافتن و دوختن را دوست دارم ولی خیاطی را نه.

یک زمانی هوس رفتن به رشته داروسازی به سرم زده بود چون می خواستم ترکیب کنم داروها را و از آنها ترکیب جدیدی بسازم، تصورم از این رشته این بود.

این تمرین استاد کلانتری باز کرم ابریشم درونم را به لولیدن و وول خوردن انداخت تا پیله ی هزارکلمه نویسی روزانه را زیباتر و پربارتر بتند. و تننده ای پخته تر شود.

خب جریان چیست؟

من از ابتدای شروع به نوشتن حدود 800 تا کلمه در دفترچه کلمه برداریم ثبت کردم اما هر روز به حجم شان اضافه می شود و به ندرت پیش می آید که استفاده شان کنم.

یکی از این موارد استفاده را با این تمرین کشف کردم.

اینکه در حین هزارکلمه نویسی ام دفترچه پیش رویم باز باشد و همان طور که تراوشات مغزم بر روی صفحه ی ورد می بارد، گریز نگاهی به کلمات آن صفحه دفترچه کلمه برداری بندازم و سعی کنم بدون فشار بر ذهن آنها را وارد جملات مترشحه از ذهن کنم.

تاکید می کنم بدون فشار و بدون توقف قرار نیست آنها مانع سرعت نوشتن و آزادنویسی شود. فقط یک کمک کننده هستن برای بهتر و راحت تر بیان کردن تراوشات ذهنی.

البته که ممکن است از بغل آنها زایش هایی هم صورت گیرد ولی این اشکال ندارد که خیلی هم عالی است ولی نباید از سرعت کم کرد و همچنان دستان بر روی صفحه کلید به رقص شان ادامه دهند.

من این را قبل از تمرین استاد تجربه کرده ام اما برای یک پاراگراف نه کل آزاد نویسی هایم اما اکنون در کل زمان آزادنویسی هزار کلمه، صفحه ی کلمات پیش رویم باز است و حضور دارد.

دفرچه ام نسبتا متوسط است و هر صفحه اش سی چهل تا کلمه را در خود جای می دهد.

در اوایل کمی سختم بود که با این تمرین مانوس شوم اما بعد برایم عادی شد و چشمانم واژه ها یا عبارات را در هوا می غاپد و سریع وارد ذهن و قصه ی ذهنم می کند.

خیلی این کار را دوست داشتم چون خیر کثیری دارد من جمله:

افزدون دایره لغات

استفاده عملی از دفترچه تمرین کلمه برداری

خلاق تر شدن ذهن

اعتماد به نفس بیشتر در نوشتن

غنی شدن آزاد نویسی ها

زاده شدن فرزند هایی برای پست وبلاگ

زاده شدن نوه هایی برای پست های آتیه

زایش ایده

احساس خوب

و ...

 

پس یاایها الوبلاگ ننویسان روزانه!

یا ایهاالذین امنوا به وبلاگ نویسی روزانه، اما بخاطر ترس از ایده نداشتن طفره رو از نوشتن.

این تمرین دستیار خوبی است برای نوشتن پست وبلاگ. چرا که اغلب متن هایی غنی و زیبا از آن می روید که می تواند پستی برای بروز کردن روزانه ی وبلاگ تان باشد.

این تمرینی ساده و در دسترس است که باعث می شود از خوان کرم نوشتن سهمی هم به وبلاگ برسد و شبی را گرسنه و بی غدا (بی پست) سر بر بالین چه بخورم  و چه بنویسم نگذارد.

البته دوتا پیش نیاز دارد پاس کردن درس کلمه برداری و هزارکلمه نویسی استاد کلانتری.

  • فاطمه کارگر

استاد کلانتری روی وبلاگ نویسی روزانه خیلی تاکید دارند حتی الان بعد چند سال هرروز نوشتن باز هم قاطعانه تر توصیه دارند که هر روز بنویسید.

 

برای اینکه به این عادت دوست داشتنی قشنگ پایبند باشم، برای شروع امروز اول شهریور با خودم در حضور شما دوستان عهد میبندم که تا آخر شهریور حتما ٣١ پست را بنویسم.

 

و چنانچه هر روز نوشتم یک سوری به خودم بدهم و اگر روزی ننوشتم اولا قضایش را بجا بیاورم در ثانی کفاره اش را پرداخت کنم (محرومیت از چیزهای محبوبم).

 

این اجبار انتخابی را دوست دارم چون با این چالش هر روز ذهنم پرسان و جویان ایده برای نوشتن میشود، و درنتیجه یا مرا به مطالعه وا می‌دارد یا نگاهم را به پدیده ها تغییر می‌دهد و در عین حال تحلیل و خلاقیتم را تقویت میکند، و ذوق سرشاری به من می‌دهد و در یک کلمه مرا رشد می دهد. 

  • فاطمه کارگر