فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «میکروب» ثبت شده است

+هر کار کردم از دستت قسر در روم نشد، آخرش مرا صید کردی

-😁

+ ای مرض به ریش من می خندی؟ 

- میخواستی سیستم ایمنیت را قوی کنی، من در هر صورت هستم من دعوتم را میکنم این بدن توست که ضعیف است و دعوت مرا اجابت می‌کند.

+ نخیرم ربطی به سیستم ضعیف ندارد آن شب بدنم گرم و سرد شد خانه کوره بود بیرون کوه سرما. از آن تفاوت دما تو را خوردم.

- به هر حال من بر هر بدنی تاثیر نمی گذارم

+😐

 

حرصم از این می‌گیرد که زده ناکارم کرده بعد هم خودش را مبرا می‌داند و کنار می کشد. 

 

مثل شیطان که در روز حساب از پیروانش فرار که نمی‌کند هیچ با همان کبر و غروری که در ابتدای خلقتِ آدم زمین‌ش زد، سرش را بالا میگیرد که به من چه، من فقط دعوتت کردم می خواستی قبول نکنی، زورکی که نبود خودت خواستی.

 

ای بمیری شیطان ای بمیری میکروب. 

 

شیطان مثل میکروب است برای در امان ماندن از وساوس و حیله های‌ش کافی است که وجود خود را واکسینه کنیم.

 

 یک سیستم ایمنی قوی در روح ما موجب بی اثر شدن کیدها و حمله های این میکروبِ میکروب خوارِ میکروب شناس می شود.

 

  • فاطمه کارگر