فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قالی» ثبت شده است

داشتم تمرین گفتگوی استاد کلانتری رو انجام می دادم، طرفین گفتگو نخود و ذرت بودن داشتن سر دیر پز، زودپز بودن هم به سر و کله هم میزدن که رسیدن به تنوع روش های طبخ یکدیگر که اینجا گفتگویم به بن بست رسید چون فهمیدم ذرت خشک کم از نخود خشک نداره و مقابله ی ذرت تر و تازه با نخود خشک قیاس منصفانه ای نیست بهتر بود ذرت رو با نخود فرنگی وارد گفتگو میکردم. به هر حال نخود نخود هر که رفت خانه ی خود زودهنگامی شد ولی یه ایده ای هم بهم داد اینکه اگه کسی که در حیطه ی آشپزی یا در حوزه فروش گیاهان و دمنوش های گیاهی یا حوزه های مشابه تولید محتوا داره، به نظرم بد نباشه با راه انداختن گفتگو بین محصولاتشون بذارن خود محصول براشون تبلیغ کنه و از اثرات و کارکردهاشون با جزئیات ملطفانه ی شیرین و نمکینشون مخاطب رو روشن کنند.

حالا واسه اینکه این پستم ناکام نمونه اولین تمرین گفتگویی که داشتم و دیروز نوشتم،  رو بیان میکنم.

گفتگوی کوتاهی بین قالی های اتاقم راه انداختم:

قالی اول: سلام خوبی؟

قالی دوم: سلام هی بد نیستم.

قالی اول: چرا؟

قالی دوم: چی چرا؟

قالی اول: اینکه میگی بد نیستی

قالی دوم: خب چرا خوب باشم وقتی اوضاع جامعه رو میبینم

قالی اول: چه اوضاعی؟

قالی دوم: کرونای لعنتی رو میگم

قالی اول: تو از کجا از کرونا خبر داری؟

قالی دوم: از همونجایی که تو خبر داری

قالی اول: درسته اینجا با همیم ولی تو که یکسره روزا خوابی و تکلم های آدما رو از توی کوچه نمی شنوی، شب هام هم که آدما خوابند

قالی دوم: آره قبلنا که فاطیما نمی یومد اینجا میخوابیدم ولی از موقعیکه کولر اینجا نصب شد و فاطیما خانوم جور و پلاسشو اینجا پهن کرد، مگه میذاره بخابم؟ یا لبتابش روشنه و تیک تیک داره یا گوشیش آواز میخونه یا گلپ گلپ راه رفتنش نمیذاره خصوصا وقتی که ذوق نویسندگیش بهش غلبه میکنه و از شوق همچین محکم می کوبه به زمین که می ترسم گل های نقشینمو پرپر کنه

قالی اول: اووووه چقدر حالا غر میزنی، از کرونا گرفتی تا گلپ گلپ پای اون طفلک

قالی دوم: طفلک؟ کجاش طفله، وااای یه طفل شلوغ پلوغ از اون آروم تره

قالی اول: خب حالا اینطوری هم باشه مگه چیه؟ مگه ما وظیفمون چیه واسه چی خلق شدیم، اومدیم که آدمیان رومون راه برند بخوابند، کاراشونو بکنند

قالی دوم: آرره ولی خب شانسم نداشتیم،  پهن می شدیم خونه ی یه پولدار که مارو ببره اتاق خلوت بالایی که سالی یه بار نوه ش از خارج میاد روش قدم بذاره

قالی اول: وااا؟ این چه طرز فکریه؟

قالی دوم: آخه اونجوری سالم و سلامت می مونی، عمرت طولانیه، دیر مریض میشی، فرتی بیرونت نمیندازن

قالی اول: واای چقدر تو خودخواه و جون دوستی

قالی دوم: خب یه چیز طبیعیه دیگه، فرش های خونه پولدارا طول عمر بیشتری دارند

قالی اول: من اینجوری فکر نمی کنم، اولا که عمر دست خداست دوما من به شخصه راضیم به رضای خدا و به انتخابش که منو اینجا جا داده سوما شاید فرش های خونه پولدارها اونم اونایی که مثل من و تو توی اتاق خواب هاشون پهن شده، از لحاظ جسمی و فیزیکی بعضیاشون که کمتر پا می خورن سالم تر باشند ولی از لحاظ روحی افسردگی در کمینشونه چون خیلی تنهان.

 

پی نوشت: اولین تمرین گفتگو بود و موقع شروع هیچ چیزی تو ذهنم نبود حتی طرفین گفتگو یهو اومد تو ذهنم و بعد احوال پرسیاشون هم استرس نداشتن حرف بینشون رو داشتم ولی خودمو سپردم به ذهنم و هر چی که میومد آزاد نویسی کردم، ناپختگیش به مرور نوشتن فراوون ایشالله برطرف میشه.

  • فاطمه کارگر