فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

فاطمه کارگر

روز نوشت های فاطمه کارگر

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تعهد» ثبت شده است

یک استادی داشتم بسیار عالم نه فقط در رشته خودمان (مشاوره) که بیشتر او را با آمار و پژوهش می شناسند. من از ایشان خیلی چیزها یاد گرفتم خدا حفظش کند و همواره از فیوضاتش بهره مندش کند و آروزی عافیت و سلامتی و عاقبت بخیری برایش دارم.

بعد اتمام ترم و فارغ التحصیلی به دیدنش رفتم و برایش هدیه ای بردم.

برای این هدیه به نظرم رسید که جمله ی زیبایی را انتخاب کنم و بدهم به یک خوشنویس تا برایم بنویسد و آنرا قاب بگیرم.

خب برای این کار ابتدا دنبال آن جمله رفتم کلی در صفحات گوگل قدم فرسایی کردم ولی جمله ها و متن ها چنگی به دل نمی زد. سراغ دوستان و همکلاسی ها رفتم که دنبال یک جمله هستم در مورد استاد. جملات آنها هم دلم را راضی نکرد.

با همین حیرانی سراغ استاد خطم رفتم تا سفارش خط را بدهم و مقدماتش را آماده کند، استاد خط به نجاتم آمد گفت بیا گشتی در این اشعار بزنیم. کتابی خیلی کم حجم که دارای بیت هایی کوتاه برای سرمشق خطاطی بود، آن کتاب را ورق می زد شعرهایش را می خواندیم ولی هنوز چیزی به دلم نبود که یکهو به شعری رسیدیم به این مضمون:

جان ها فدای مَردُم نیکو نهاد باد

خوشم آمد از این مصرع

این را استاد خطم بلند می خواند و دوباره خواند:

جان ها فدای استادِ نیکو نهاد باد

خودش بود خودِ خودِ خودش. به دلم نشست و انتخابش کردم.

بجای واژه ی "مردم"  واژه ی "استاد" را گذاشتیم.

قرار شد که همین را استادم برایم بنویسد.

قبلش در مورد چطور نوشتنش و چیدمان حروف و کلماتش نظر دادیم و مشورت کردیم و بعد از بالا پایین کردن ها و با توجه به تجارب استاد خطم نسخه ی اولیه را تنظیم کرد که بعد از نوشتنش، رفتم تا ببینم چطور است. حساسیت هایی به خرج دادم و تغییرات نهایی اعمال شد و قرار شد که برایم بنویسد.

بعدِ آن روز استاد خط تماس گرفت که بروم پیشش تا در مورد مصرع انتخابی نظری بدهد.

ایشان گفتند همان واژه ی "مردم" را باید نوشت چون اگر "استاد" را بجایش بگذاریم دخل و تصرف در شعر دیگری کردیم و از لحاظ اخلاقی صحیح نیست. بعلاوه اینکه تلاش می کرد مرا توجیه کند که مردم هم باشد استاد را هم شامل می شود، چون من همچنان بر واژه استاد اصرار داشتم.

آخر سر دیدم حرفش درست است و من از ذوقِ پیدا کردن آن جمله ی دلخواه به این جنبه ی اخلاقی دقت نداشتم.

دیدم اتفاقا درست است لفظ استاد مخصوص می شود برای جناب استادم، ولی چنانچه استاد خواسته باشد به اتاقش بزند شاید رویش نشود ولی واژه ی "مردم" چون عمومیت دارد مشکلی نخواهد بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استاد خطم می توانست شعر را دستکاری کند و آن اثرش کیلومترها از او دور می شد اما وجدان آگاهش فراتر از مرزها را متوجه بود. و حاضر نبود  به هر بهایی از هنرش پول درآورد. چون مطمئنم اگر من قانع نمی شدم و بر دستکاری در شعر مصر بودم ایشان در نهایت مرا ارجاع می دادند به خطاط دیگری.

استاد خطم با آن روحیه ی متعهدانه اش به من آموخت که در هر کاری حتی در تابلوی خوش نویسی باید اصالت و اخلاق را رعایت کرد.

و اگر هر کسی در جایگاه خود با هر هنر یا حرفه ای اینچنین پایبند باشد دنیا بهشت می شود و مدینه فاضله.

  • فاطمه کارگر

استاد کلانتری روی وبلاگ نویسی روزانه خیلی تاکید دارند حتی الان بعد چند سال هرروز نوشتن باز هم قاطعانه تر توصیه دارند که هر روز بنویسید.

 

برای اینکه به این عادت دوست داشتنی قشنگ پایبند باشم، برای شروع امروز اول شهریور با خودم در حضور شما دوستان عهد میبندم که تا آخر شهریور حتما ٣١ پست را بنویسم.

 

و چنانچه هر روز نوشتم یک سوری به خودم بدهم و اگر روزی ننوشتم اولا قضایش را بجا بیاورم در ثانی کفاره اش را پرداخت کنم (محرومیت از چیزهای محبوبم).

 

این اجبار انتخابی را دوست دارم چون با این چالش هر روز ذهنم پرسان و جویان ایده برای نوشتن میشود، و درنتیجه یا مرا به مطالعه وا می‌دارد یا نگاهم را به پدیده ها تغییر می‌دهد و در عین حال تحلیل و خلاقیتم را تقویت میکند، و ذوق سرشاری به من می‌دهد و در یک کلمه مرا رشد می دهد. 

  • فاطمه کارگر