بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

جی پی اس مغزم کُند کار می کند

چهارشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۸ ق.ظ

 

شما جهت یابی تان چطور است؟

 

من از آن هایم که انگار جی پی اس در مغزم نصب نیست یا یک نسخه ی مخدوش و خراب نصب شده، یا نصب هست ولی کرک نشده و برای همین درست کار نمی کند. آدرس هایی را که یاد میگیرم بر اساس تکرار است.

 

یادم هست یکبار سر سمت چپ و راست بودن یک مکانی به مادرم میگفتم فلان بولوار سمت چپ می شود و پدرم میگفت نه سمت راست است و هر دو محکم بر مواضعمان ایستاده بودیم من فقط یکبار به آن مکان رفته بودم، و نتیجه در نهایت بر خلاف جهتم ثابت شد. این از مطمئن ترین یقین های اشتباهم بود.

 

خدا نکند دور میدانی منتظر کسی باشم و بخواهم به او آدرس بدهم. یا کلا بخواهم آدرسی را برای کسی به تصویر بکشم.

 

 

امروز صفحات صبحگاهی این ویژگی ام را به رخم کشید، آنجا که غرق نوشتن بودم از شناخت میگفتم که اگر با عشقی همراه شود به ایمان و باور تبدیل می شود و عمل و حرکت را در پی خواهد داشت که یکهو وسط این غرقه هایم در عالم نوشتن ووووی باد گوشه پرده را تکان داد و دل مرا هم از ترس.

 

ترسش بخاطر این بود که در جایی که نشسته بودم پرده اصلا در معرض دیدم نبود و یکهو پرده به منطقه ی امن من تجاوز کرد چون من در زاویه ی دیگری بودم.  چطور بگویم که متوجه شوید من و پرده دقیقا در چطور فاصله ای بودیم ؟ یک مثلث را در نظر بگیرید که من در یک ضلعش بودم و پرده در ضلع مجاور من، من نزدیک به گوشه، به زاویه مثلث بودم و پرده در وسط ضلع بود، آن مثلث دیواری بود مثل شکل ال انگلیسی، بی خیال بابا سخت است برایم مکانی را آن هم به این پیچیدیگی ترسیم کنم، می بینید چه دستی دارم در آدرس دادن؟

 

میدانم هر یک از شما منظور ثقیل مرا دقیق و درست برداشت کردید اما این را هم میدانم که با یکدیگر فرق می کند برداشتتان،

این بخاطر این نیست که توصیف هایم چند بعدی و عمیق است که هرکس بتواند بنابر درونیاتش یک برداشتی را داشته باشد از عمق و وسع زیاد ترسیم هایم نه ... این نسبیت گرایی بخاطر قوت و قدرت استعداد آدرس دهی من است که حاصلش در نهایت گمراهی از مسیر اصلی و آدرس دقیق است.

 

صفحات صبحگاهی بهم یادآوری کرد یعنی هشدار داد که:

 

-با این وضع سختِ نرم افزار جی پی اسِت اگر بخواهی در نوشتن یک صحنه ای را برای خواننده تجسم کنی چه میکنی؟

 مثلا همین الان یالله آن درخت سرو  را ترسیم کن.

+خب معلوم است در گوشه ی حیات یعنی در بیرون توی کوچه در کنار گوشه ی حیات است و برگ هایش یعنی تنه اش از بالا یعنی ساقه اش که تمام می شود و برگ و شاخه ها شروعش هست، با انتهای دیوار برابر است و برگ هایش نصفش روی سقف است

-چرا اینفدر تته پته میکنی؟

+خب چکار کنم نرم افزارم کُند کار میکنه

-نرم افزارت کُند کار میکنه، حواس پنج گانه ت که کور و کر و کرخت که نیست، درخت به این زیبایی را و این یار عشاق را به این بدترکیبی و بی حسی توصیف می کنی.

+حق باتوئه درگیر آدرس که میشم حواسمم از کار می افتد

-اینا توجیه است

+خب چه کار کنم

-باید تمرین کنی شروع به نوشتن که میکنی ازشون کار بکش.

برای جی پی است هم، صحنه هایی را که توصیفشان سخت است تلاش کن با مثال قابل تجسم نشان دهی گویی که خواننده بتواند خودش را در صحنه مجسم کند یا حداقل از آن ابهام و گنگی به درآید. در نوشتن هایت به اشیاء و مکانشان دقت کن تا مواد خام برای تمرین هایت داشته باشی.

 

من خیلی دوست دارم مکان پدیده ها را درست ترسیم کنم و از حواس پنج گانه هم کمک بگیرم تا قشنگ تر توصیف کنم. به امید آنروز از توصیه ی صفحات صبحگاهی استفاده میکنم.

  • Fatima ..

نظرات  (۱)

متن جالبی بود :))

 

والا منم جی پی اس ندارم... کلا توی آدرس نابودم :((

پاسخ:
سپاسگزارم🌹 زری جان
😅 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">