بنویسید و بنویسید و بنویسید

بنویس تا رشد کنی

یک علت زودباوری

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۴۷ ق.ظ

به آدم های زود باور برخورد کرده اید حتما.

من یکی از آنها هستم، خودم هم با این آدم ها برخورد داشته ام بالطبع آنها باید زودباورتر از من باشند که منِ زود باور آنها را زود باور بدانم.

البته در گذشته زودتر باور میکردم اما حال کمتر شده. 

 

یکی از هم اتاقی هایم آنچنان یکی ازدوستان ساده دلش را دست می انداخت که اگر من نمی دانستم حرف ها و صحنه هایی که تعریف می‌کند اصلا اتفاق نیفتاده، حتما باور می‌کردم.

 

آن هم اتاقیم چنان شبه واقعی و با یک شور و هیجانی سفری نرفته را توصیف می‌کرد از افراد و بزرگانی که در آن سفر دیده بود، حرف هایی که زده شده بود در آن دیدارها، از میوه های چیده شده بر میز مهمانی و از بزرگی موزها و آنچنان جزئی و نمکین و در لحظه تعریف می‌کرد که ما هم اتاقی های پشت صحنه از خنده روده بر شده بودیم.

 

آن رفیق هم اتاقیم چنان جذب اتفاقات سفر شده بود که از دیدن چهره های مشکوک و خندان ما فقط برایش سوال شد که چرا شما می‌خندید و یک لحظه ذهنش به آن سمت نرفت که شاید سرکار باشد.

 

بر اساس درک حضوری و بیواسطه ای که از خودم دارم و همچنین از شخص زود باور دیگری که منِ زودباور او را دست می انداختم استنباطی دارم از یکی از دلایل احتمالی این حالت ِزودباوری.

 

به نظر من یکی از مشکلاتی که این افراد دارند این است که دروغ نمی گویند بخاطر همین همه ی حرف ها را هم راست می پندارند چون همه را مثل خود می بینند راستگو و بی کلک.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">